جدول جو
جدول جو

معنی نفس پرستی - جستجوی لغت در جدول جو

نفس پرستی
(نَ پَ رَ)
هوسبارگی. عمل نفس پرست. رجوع به نفس پرست شود:
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفس پرست
تصویر نفس پرست
آنکه خود را دوست دارد، کسی که به میل هوا وهوس خود رفتار کند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کِ)
هوسباره. شهوت باره. که متابعت هوای نفس کند. که مطیع نفس اماره باشد
لغت نامه دهخدا
(نَ پَرْ وَ)
عمل نفس پرور. رجوع به نفس پرور شود:
مردان به سعی و رنج بجائی رسیده اند
تو بی هنر کجا رسی از نفس پروری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو پَ رَ)
نوع دوستی. دوست داشتن همنوعان. علاقه و دلبستگی به همنوعان و مهربانی با ایشان. بشردوستی. مردم دوستی
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رَ)
عمل نفع پرست. رجوع به نفعپرست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نفس پرست
تصویر نفس پرست
ورنی ورنیک آنکه بهوی و هوس خود رفتار کند
فرهنگ لغت هوشیار
مردمپرستی عمل نوع پرست: دوست داشتن همنوع. توضیح هرکی علاوه بر دلبستگی که نسبت بخویشتن دارد متمایل است باینکه در غم و شادی دیگران شرکت جوید و از ناخوشی آنها متالم و از خوشی آنها متلذذ و مسرور شود. بعبارت دیگر نسبت بهمنوعان خود دارای علاقه و دلبستگی است. این میل اجتماعی را که معمولا به لفظ نوع پرستی تعبیر میشود بسیاری از حکما غریزی و فطری بشر میدانند ولی بعضی حکما نیر هستند معروف باصحاب نفع که در حقیقت وجودی این میل اجتماعی یا لا اقل در فطری بودن آن تردید روا داشته اند (دکتر سیاسی. روانشناسی از لحاظ تربیت. 378)
فرهنگ لغت هوشیار